سالها بعد....
قرار نیست اتفاقی بیفتد !
نه در آغوش دیگری غلت میزنم
نه سر کسی دیگر را روی شانه هایم نگه میدارم !
سالها بعد....
من درگوشه ای از این دنیا در یک خیابان
دست درجیب پیاده روی میکنم ....
ومدام یک آهنگ را زیر لب زمزمه میکنم !
سالها بعد...
من همینم که میبینی!
عصبی غیر قابل تحمل و یخ
یخ تر از هرموقع !
سالها بعد...
هنوز هم من به یادت میوفتم !
و نمیدانم که تو کجایی ...
چه میخوری ...
چه میپوشی ..
و با چه کسی " هم عشق " شده ای !
سالها بعد ...
من پشیمانم !
چون دیگر کسی را ...
اندازه تو دوست نخواهم داشت !
و تو هم بی شک تنهایی ...
چون باز هم دیگر کسی تورا اندازه من دوست نخواهد داشت...
هرکه گفته فراموش میشود!
دروغ گفته است!
بهانه آورده تا شاید خودش را دلداری دهد!
فراموش نمیشود!
تا ابد می ماند!
قصه دلداگی و عاشقی!
حتی اگر متنفر شوی!
ببری!
دور شوی !
سایه اش را با تیر بزنی!
باز هم هست!
یک جایی تو را پرت میکند
به تمام خاطراته خوب .... به خنده ها و اخم هایش ... بازهم حرارتش را احساس میکنی!!!!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
آمار سایت