دوست دارم دستم به اونی که دوستش دارم برسه وبگیرمش،
کلیکتکشبزنمو
یهو وسط کتک بزنم زیر گریه و بگم:
آخهدیوونه! دلمواستتنگمیشهاینقدرازمندورنباش ...
باشه....
باز بنشین و گریه کن.....
باز بگو تنهایی....
ومن باز.....
مانند سیاه لشکری از کنار بازیگر اصلی رد میشوم.....
نگاهت میکنم.....
وتو مرا نمیبینی.....
مثل اینکه اصلا وجود ندارم....
باشه......
بنشین و گریه کن.....
من هم میشینم و گریه میکنم و میگویم تنهایم......
انگار دیگری وجود ندارد.....
بــﮧ قرعــﮧ / ..
هـــر خیـالـﮯ کــﮧ از مـن بـردارﮯ
بـﮧ تــو ختــم مـﮯ شـود .. /
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى کند که چـــــــــــــــرا؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت!
یـا چطـور شـد که . . .!
چه فـــــــــــــــرق میکـند ؟!
فقط تــو بـایـد بــــــــــــــاور کنـى...
نم کشیده ام بر دیوار اتاق
بس که لحظه های دور بودنت را
قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام
روی آن به یادگار .
این خط " __ " و این نشان " × " ...
که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد ...
برای نگاه کردنم ، بوسیدنم ، خندیدنم ..
برای تمام لحظه هایی که کنارم داشتی ..
روزی که نیستم ......
تعداد صفحات : 19